به گزارش تابناک کردستان، نظام مدیریت شهری ایران به سبب تمرکز در ساختار نهادی - سیاسی نسبت به سیستمهای بالادست و نظامهای ملی و منطقهای دارای رابطهای سلسلهمراتبی خطی است که آن را به سمت مدیریتی منفعل سوق داده است. عدم همافزایی و تشریکمساعی بین سازمانها و نهادهای سیاستگذار و اجرایی متعدد از دیگر چالشهای نظام مدیریت فضایی منطقهای است. برخی از محققان حوزة کلانشهری، بهوجودآمدن چالشی، چون واگرایی سیاسی، به معنای وجود همپوشی قلمروهای مدیریتی و حکومتی متعدد را ناشی از بسط و توسعه فرآیند شهرنشینی یا همان مسئله مقیاس مناطق کلانشهری دانسته و برخی نیز آن را نتیجه ساختارهای جغرافیایی، تاریخی و اقتصادی تمرکزگرا در سیستم مدیریتی در سطوح مختلف میدانند. عدم انسجام کافی در تعاملات سیستمی با سطوح فرودست و داخلی، آن را تبدیل به مدیریتی نامنسجم نموده است؛ در نهایت از نظر ابعاد محیطی نیز مدیریت شهری ایران به دلیل عدم برخورداری از بسترهای مناسب سیاسی، اجتماعی، مالی، حقوقی و مشارکت ناکافی کنشگران اجتماعی در محیطی نامساعد در حال فعالیت است.
در چند دهه اخیر در کشورهای غربی ساختار و عملکرد مدیریت شهری و نارسایی آن در پاسخگویی به نیازهای جدید اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زیستمحیطی و از طرف دیگر بروز مسائل متعدد شهری همچون فقر شهری، گسترش سکونتگاههای خودانگیخته شهری، ناهنجاریهای اجتماعی و...، رویکرد برنامهریزی و مدیریت سیستمی از اواخر دهه ۷۰ مورد بازنگری و تکمیل قرار گرفته و با ایجاد مفاهیم جدیدی همچون: جامعه مدنی، خرد جمعی، مشارکت عمومی، توسعه پایدار، عدالت اجتماعی، دموکراسی و مانند این موارد تلفیق شده است. یکی از نظریههای انتقادی نظریه پرمسئولیت بودن دولت است. طبق این نظریه دولتها بهتدریج وظایف هر چه بیشتری را در زمینه اداره جامعه از جمله مدیریت عمومی به عهده گرفتهاند که بسیار فراتر از توانایی مالی و اداری آنها است؛ بنابراین لزوم واگذاری امور و اختیارات و توزیع آن به نهادهای سطوح پایینتر در قالب نهادهای محلی ضروری است. ادامة این روند منجر به بروز بحرانهای اقتصادی، عقلانی و اجتماعی میشود و در نتیجه بحران مشروعیت را به دنبال خواهد داشت. نتیجة این انتقادها، شکلگیری ساختاری از مدیریت در سطوح مختلف جغرافیایی است که به اصولی نظیر: حکمروایی و دموکراسی شهری، جامعه مدنی و کثرتگرایی، سرمایه اجتماعی و همافزایی شهری، منجر نخواهد شد.
میتوان گفت بزرگترین چالش در اداره و حکمروایی شهر، تفرق سیاسی و تفرق عملکردی، است. تفرق سیاسی، از اتخاذ تصمیمات سیاسی یکپارچه در کل گسترة کلانشهری ممانعت میکند. از اینرو عدم انطباق قلمرو سازمانی حکومت محلی با قلمرو عملکردی شهر - منطقهها را میتوان عمدهترین چالش در اداره و حاکمیت مناطق کلانشهری دانست؛ همچنین ابهام در جایگاه قانونی مسئولیت و نحوة تهیه و نظارت بر طرحهای منطقهای و آمایشی و نبود تقسیمکار مشخص بین دستگاههای مربوطه و بهعبارتدیگر «نبود نظام مدیریت منطقهای و محلی - در فقدان و عدم تحقق حکومت محلی»، موجب حرکت موازی دستگاهها و نهادهای مسئول شده است که نتیجة آن ناهماهنگی بین سازمانها و ناکارآمدی طرحها و پروژهها است.
در سطح نظام مدیریت منطقهای، سطحی به نام مجموعة شهری به رسمیت شناخته نشده است؛ بر همین اساس به دلیل نبود نگرش و توانمندی لازم برای مدیریت یکپارچه کل محدودة مجموعه شهری، تخلخل و نارسایی در پوشش فضایی، یکی از ویژگیهای اساسی نظام موجود مدیریت مجموعههای شهری در ایران است.
این کتاب در دو جلد تهیه شده و حاوی مطالبی است که مدیران شهری و جامعة دانشگاهی کشور را با موضوع مدیریت کلانشهرها، چالشها و آینده شهرها، بیشتر آشنا میسازد و اثرات و بنیانهای فکری مطلوب و کاراتری را در ارتباط با مکانیسمهای اجرایی شهر، فراهم میآورد.
در تهیة این اثر از راهنماییها و زحمات استاد عزیز و گرامی جناب آقای دکتر رحیم سَروَر، کمال تشکر و تقدیر به عمل میآید.