بعضیها چهارسال تمام دارند با لباس گرمکن بالا و پایین میپرند. ازشان هم بپرسی داری چیکار میکنی؟ میگویند داریم گرم میکنیم. بپرسیم چی را؟ میگویند خودم را. بپرسیم چرا؟ میگویند برای انتخابات. حالا این استادان توی این چهارسال جز پریدن کاری نکردندها، اما انتخاباتبهانتخابات حالت مردمی میگیرند و میآیند وسط.
بعضیها هم شبیه اینها هستند که توی عروسی کنار نشستند و نمیآیند وسط. یکطوری هم نشستند که توی چشم باشند که ملت بگویند بیا وسط. خلاصه بزرگان خانواده میروند و میگویند بیا وسط، بی شما که نمیشه. طرف هی میگوید نه اما طوری میگوید نه که، یعنی اگر یکبار دیگر تلاش کنید میآیم. خلاصه طرف نمیآید وسط که نمیآید وسط، وقتی آمد حاضر نیست با کسی ائتلاف کند و دیگر تا آخر عروسی نمینشیند.
بعضیها هم معذوریت دارند و نمیتوانند بیایند - در انتخابات کاندیدا شوند- حالا یا گرفتارند یا خستهاند یا جای دیگری قول دادهاند، اما روشان نمیشود بگویند نمیخواهند یا نمیتوانند بیایند، تا آخرین لحظه با لباس گرمکن تردد میکنند که یعنی شاید هم شد.