اگر به صحبتها و مناسبات رییسجمهور با مردم دقت کنیم و سخنرانیها و نشستهای مطبوعاتی و گفتوگوهای تلویزیونی را مدنظر قرار دهیم، میبینیم که رفتار رییسجمهور با مردم در این سالها، شبیه پدری یا مادری مهربان است که برای خوراندن داروی لازم، وعده میدهد.
رییسجمهور از موضع پدری مهربان با مردم صحبت میکند و تلاش میکند برای حل مشکلات، راهحل و شیوه نصیحت یا وعدههای پدرانه را در پیش بگیرد. راهحلی که در مقطع به نتیجه رسیدن برجام و تلاش برای حل پرونده هستهای، اندکی قابل قبول بود. اما حالا رییسجمهور با مردمی روبه رو است که چندین سال است با واقعیت عینی و مسلم فشارها در زندگی روزمره روبه رو هستند و نصیحتها و وعدههای پدرانه هم اگر نتیجه خاصی نداشته باشد و در کاهش فشارهای تاثیر نگذارد، ممکن است دیگر به آنها تن ندهند و ناامید شوند.
واقعیت این است که رفتار رسانهای و برندسازی دولت یازدهم تا حدود زیادی در دوسال اخیر هم در به نتیجه رسیدن برجام موفق بوده و هم در همراهی مردم در این پروسه سخت دولت. اما حالا وقتی رییسجمهور با لبخند مقابل دوربین میگوید که مردم ما خوب هستند، شایستگی دارند و... یا وعده میدهد که رشد ٨ درصدی داریم و اگر هم ٥ درصدی باشد خوب است و... ممکن است این صحبتها و حرفهای همیشگی برای مردمی که به برجام امیدوار شدند و حالا نتیجه عینی آن را در زندگی روزمره خود نمیبینند، تکراری شود.
دولت روحانی باید همزبانی و همدلی بیشتری با مردم پیدا کند. حسن روحانی نباید از بازگو کردن مشکلات، خودداری کند و در واقع، حالا وقتش است که آن رفتار دلسوزانه و پدرانه، جای خود را به رفتار همدلانه و واقعگرایانه بدهد. مردم باید بدانند که مشکلات واقعی دقیقا کجاست و دولت برای حل این مشکلات چه برنامههایی دارد و چه مدت زمانی برای کاهش فشارها لازم است. واقعگرایی و همدلی، باید چهره تازه دولتی باشد که میخواهد از پس مشکلات بیشمار بربیاید و در این زمینه به همراهی مردمی نیازمند است که این مشکلات را زندگی میکنند.