روز گذشته ویدیوئی در شبکههای مجازی سر و صدای زیادی به پا کرد که در مورد وضعیت فعلی موسیقی کشورمان بود.
در این ویدئو صحبت شده بود که چگونه عدهای ناگهان از زیرزمین سبز شده، بی سر و صدا و زیرپوستی وارد برنامههای تلویزیونی میشوند. این افراد پس از اینکه خوب به مردم معرفی میشوند و چند ترانه در حد «شوخیه مگه بذاری بری نمونی...!» و «هر بار این درو محکم نبند نرو...!» منتشر میکنند و در اتفاقی عجیب، سالن کنسرتشان هم پر میشود.
چند روز پیش رضا رشیدپور نظرسنجی گذاشته بود و در آن سوال کرده بود: «برای شما، کدام بخش یک موسیقی مهم است؟ ترانه؟ موسیقی؟ صدای خواننده؟!» و اغلب شرکتکنندگان به «ترانه» رأی داده بودند که حتی منجر به تعجب رشیدپور هم شد که این نشان میدهد همه افرادی که به سالن کنسرت گروههایی مثل «کاکو بند!» میروند که حتی معلوم نیست چه میخواند، بنده، استاد شجریان و محمدرضا عارف نماینده مجلس هستیم! همه به «ترانه» رأی میدهند، در حالی که سالن کنسرت افرادی که میخوانند: «بوی عطرت رو لباسی که میپوشمه!» لبالب پر میشود.
اما این وسط چرا کسی حواسش به نقش صداوسیمای تودل برو با آن مدیران و تصمیمگیران دوستداشتنیاش نیست؟ مگر این خوانندههایی که امروز رشد کردهاند، در صداوسیما حضور ندارند؟ نکند رضا رشیدپور برنامههایی را میبیند که صبح تا شب، استاد شجریان و ناظری، کیهان کلهر و حسین علیزاده و علیرضا عصار و فواد حجازی را دعوت کرده و ترانهها و آثار آنها را پخش میکنند؟
خوشبختانه به مدد پول، یک ترانه کشکی و آبکی منتشر میشود و با کمک همان پول، تمام اینستاگرام پر میشود از ویدئوهایی که با فونت بزرگ و درشت زیر آنها نوشته شده: «این پسر بازم ترکوند!» «اگه گوش بدی، یه بیامو بهت جایزه میدیم!»، «آهنگی که حتما باید قبل از مرگ گوش داد!» چون اگر گوش بدهید، احتمالاً و حتماً و قطعاً درخواست مردن میکنید.
باور کنید نان در موسیقی مبتذل به قدری وسط روغن است که یک نفر طبابت و جراحت را رها کرده و موسیقی را دچار جراحت میکند، خیلی زود در خیابان بیلبورد میزند و بدون اینکه کسی نامش را شنیده باشد، سالن کنسرتش پر میشود، ترانه در حد «دیشب اومدم اما نبودی...» هم نیست، صدا در حد «زنبوری که انگشتش به پایه صندلی خورده!» هم نیست اما سالن مملو از جمعیت است!