اتقاقات امروز در سطح جهان به ویژه اقدامات عجیب و غریب دنیای غرب چه در مورد مسائل اجتماعی و چه در مورد مسائل جنگی و کشتار مردم مظلوم در سراسر جهان ما را با اعلامیه به ظاهر حقوق بشری اما در باطن اعلامیه حقوق حیوانی جلب می کنند. امروز دنیای غرب با این اعلامیه ژست می گیرد و ادعای انسانیت و کرامت را دارند اما گویا این آقایان فراموش کرده اند که از این اعلامیه حتی بشر هم بیرون نمی آید چه برسد به حقوق.
کد خبر: ۹۷۶۴۶۳
تاریخ انتشار: ۱۶ تير ۱۴۰۰ - ۰۰:۳۹ 07 July 2021
به گزارش تابناک کردستان ، اعلامیه حقوق بشر نه از لحاظ سیاسی بلکه از نظری انسان شناسی ناقص بودن خودش را اثبات کرده است،اگر ما اعلامیه حقوق بشر را نگاه کنیم در بنده ها اول این اعلامیه نوشته شده است" انسان صاحب کرامت و شرافت است و جان و آبرور او محترم است".
ما در این داشتن کرامت و شرافت انسانی هیچ شک و تردیدی نداریم اما سوال ما اینست که انسان این کرامت و شرافت را از کجا آورده است؟جواب این سوال منشا انسان شناسی مدافعان حقوق بشر را نشان می دهد. انسان از نظر مدافعان حقوق بشر و جریان ها غیر دینی یک بعدُ مادی بیشتر ندارد و انسان همین جنبه مادی است و نمیتوان جنبه های غیر مادی از جمله روح را برای انسان قائل شد به همین دلیل مدافعان حقوق بشر عقیده دارند که این کرامت و شرافت از این جنبه مادی سرچشمه خواهد گرفت.
اگر این سخنان مدافعان حقوق بشر و جریان ها غیر دینی درست و صحیح باشد باید قبول کرد که این انسان با دیگر موجودات اعم از زنده و غیر زنده یکسان است،یعنی همان قدر که انسان ارزش دارد مسلما گربه و سگ خانگی هم ارزش دارد و کشتن یک انسان با کشتن یک گربه خانگی یکسان است و دلیل آن در داشتن جنبه مادی بین انسان و گربه خانگی است. به عبارت اگر انسان به دلیل داشتن بعدُ مادی صاحب کرامت و شرافت است پس گربه و سگ خانگی و مابقیه موجودات هم به دلیل داشتن همین جنبه مادی صاحب کرامت و شرافت خواهند شد،در نتیجه اعلامیه حقوق بشر فقط در مورد انسان صادق نیست بلکه در مورد گربه و موجودات خانگی هم صادق خواهد بود.
اگر به اتقاقات چهان نگاه کنیم که چطور جریان ها غیر دینی و مدافعان حقوق بشر در مورد جنایتکاران سکوت می کنند متوجه خواهیم شد که سکوت آنها بدون علت نیست و علت چنین سکوتی در همین داشتن عقیده غلط و اشتباه در خصوص انسان شناسی است که بین انسان و دیگر موجودات متاسفانه تفاوتی قائل نیستند و جنبه واقعی انسان یعنی روح و فطرت انسانیت از جمله عزت،شرافت،کرامت و بزرگی را در داشتن جنبه مادی خلاصه کرده اند،در حالی که این جنبه ها اساس انسانیت را تشکیل می دهد و نمیتوان آن در یک جنبه خیلی ساده به نام بعُد مادی خلاصه کرد.
ما منکر وجود جنبه مادی در انسان نیستیم ولی عقیده ما اینست که جنبه واقعی انسان بالاتر از بعُد مادی است و همین جنبه غیر مادی انسان را با ارزش و اشراف مخلوقات کرده است.
اما نکته بعدی اینست که صاحب این کرامت و شرافت انسانی خداوند بزرگ است که به انسان این نعمت بزرگ داده است و هیچ کس نمیتواند این نعمت را از انسان سلب کنند،متاسفانه مدافعان حقوق بشر و جریان ها غیر دینی صاحب شرافت و کرامت انسان را ذاتی می دانند و عقیده دارند که انسان چون در مقام انسان است بصورت ذاتی صاحب کرامت و شرافت میشود.
ما این سخن را قبول نداریم و اگر مبنا ما ذات انسان باشد مسلما این انسان ذات ها دیگری هم از جمله بدجنسی،خشونت و فریب دادن مردم و گرگ صفت بودن هم دارد،پس چرا مدافعان حقوق بشر فقط از ذات انسان کرامت و شرافت بودن را استخراج کرده اند؟ از طرف دیگر پایه و اساس اعلامیه حقوق بشر مبتنی بر تغییرات نظام اجتماعی و سیاسی است و هر وقت این نظام های اجتماعی و اقتصادی تغییر کنند مسلما کرامت و شرافت انسان هم تغییر خواهد کرد،به عبارت دیگر اگر ما در نظام اجتماعی و اقتصادی بد قرار گرفته باشیم کرامت و شرافت انسانی را از دست دادیم و اگر در نظام اقتصادی بهتری باشیم این کرامت و شرافت را بدست آوردیم.
امروز در همین جامعه خودمان انسان هایی را مشاهده می کنیم که در اوج شرایط بد اقتصادی قرار دارند ولی هرگز به خودشان اجازه ندادند که برای مسائل مادی عزت و شرافت آنها پایمال شود و در مقابل انسان هایی را داریم که در بهترین شرایط اقتصادی قرار گرفتند اما کارهای غیر انسانی از جمله نگاه به زن و بچه مردم را انجام می دهند که با هیچ اصول انسانی و عقلی مطابقت ندارد.
ما استدلال این آقایان را قبول داریم بلکه حرف ما اینست که انسان در هر نظام اجتماعی و اقتصادی که باشد صاحب کرامت و شرافت است و نمیتوان این کرامت و شرافت را توسط نظام ها سیاسی و اقتصادی سلب و ایجاب کرد،اما منکر تاثیرات نظام ها اقتصادی و اجتماعی نیستیم ولی نظام ها اجتماعی و اقتصادی نمیتواند پایه و اساس منطقی برای دادن کرامت و شرافت انسانی باشد،دلیل آن تغییر کردن نظام ها اجتماعی و سیاسی است که کرامت و شرافت انسانی هم طبق تغییرات اجتماعی از انسان ها سلب و ایجاب خواهد شد.
اما نکته بعدی اینست که مدافعان حقوق بشر متاسفانه همه چیز را به عنوان حق و حقوق انسانی در نظر گرفتند بدون اینکه به مسیر انسانیت توجه کنند و علت اصلی آن نداشتن یک نوع نگاه انسانی در بینش آنهاست. اگر به دنیای غرب و همچنین به جامعه خودمان نگاه کنیم متاسفانه مشاهده خواهیم کرد که این حق و حقوق هیچ پایه و اساس انسانی و عقلی ندارد.
به عنوان نمونه مدافعان حقوق بشر ازدواج همجنس گرایی را یک حق انسانی تعریف می کنند در حالی که ما از آنها سوال داریم که این حق آیا در مسیر انسانیت است یا نه؟آیا این حق در شان و منزلت انسان است؟ شما که ادعا دارید بهترین دین برای جامعه دین انسانیت است،پس چطور این ازدواج همجنس گرایی را به عنوان حق انسانی تعریف می کنید؟آیا این حق به معنی پایمال کردن حق ازدواج با زنان نیست؟
ما در دنیای حیوانات هم این گونه مسائل را مشاهده نخواهیم کرد که دو همجنس باهم دیگر روابط جنسی داشته باشد اما متاسفانه این مدافعان حقوق بشر به دلیل داشتن نگاه مادی همه چیز را برای این انسان توجیه می کنند در حالی که از پایه این گونه حق و حقوق ها قابل قبول نیست و دلیل آن حرکت در مسیر غیر انسانی است.
از طرف دیگر این گونه ازدواج ها پایه و اساس انسانی و عقلی ندارد، ما می گوییم ازدواج یعنی دو زوج مکمل یکدیگر در کنار هم قرار بگیرند و معنی مکمل در همه جنبه ها جنسی و غیر جنسی است،در حالی که ازدواج همجنس گرایی چگونه مکمل یکدیگر هستند؟ ازدواج یعنی دو نوع متفاوت از یک جنس با همدیگر زندگی کنند و این مسئله در همه موجودات اعم انسان و غیر انسان صادق است.
زن و مرد دو نوع متفاوت از یک جنس به نام انسان است که مکمل یکدیگر هستند،اما ازدواج همجنس گرایی دو نوع یکسان از یک جنس به نام انسان است،چطور این ازدواج پایه و اساس عقلی و انسانی دارد؟
اما طنز روزگار اینجاست که مدافعان حقوق بشر و حقوق زنان ادعا می کنند که زنان در دین اسلام جنس دوم محسوب میشود در حالی که خودشان با ازدواج همجنس گرایی زنان را به جنس دوم تبدیل کرده اند،به این صورت مردان در کشورها غربی برای ازدواج کردن بین دو گزینه ازدواج با همجنس خودش و ازدواج با زنان قرار گرفته است. در واقع زنان جز گزینه دوم برای ازدواج کردن با مردان محسوب میشود،اما در دین اسلام مردان و زنان هیچ چاره ای به جز ازدواج با همدیگر ندارد و گزینه دیگر مثل ازدواج همجنس گرایی را در اختیار نخواهند داشت و این نماد حفظ و شان زنان و مردان است،اما مدافعان حقوق بشر ازدواج همجنس گرایی را نماد آزادی می دانند و ما هم قبول داریم که این گونه ازدواج ها نماد آزادی است اما آزادی از نوع حیوانی نه آزادی انسانی.
اما نکته آخر اینست که مدافعان حقوق بشر مجازات را به عنوان ضد حقوق بشر می دانند و ادعا می کنند که باید مجازات سنگین از جمله اعدام در جهان حذف شود،متاسفانه اینجا هم پارادوکس مدافعان حقوق بشر مشخص و معلوم است. از یک طرف ادعا می کنند که باید از حقوق بشر حمایت کرد و از طرف دیگر منکر مجازات سنگین هستند.
ما از این آقایان سوال داریم که چطور بدون مجازات سنگین میتوانید از حقوق افراد دفاع کنید؟مدافعان حقوق بشر فقط از حق و حقوق افراد در قید حیات دفاع می کند و کسانی که بر اثر تجاوز و توسط جنایتکاران به قتل رسیده اند متاسفانه مورد دفاع مدافعان حقوق بشر قرار نخواهد گرفت. امروز این نکته بهتر از هر زمان دیگری برای همه قابل درک است که جنایتکاران در نقاط مختلف جهان به زن و بچه مردم تجاوز می کنند و مدافعان حقوق بشر فقط با محکوم کردن این جنایتکاران اکتفا می کنند،در حالی که امروز ما به چیزی بیشتر از محکوم کردن نیاز داریم و آن مجازات سنگین برای این جنایتکاران است. اما نکته جالب اینجاست که مدافعان حقوق بشر بین تجاوز جنایتکاران و دفاع کردن مردم مظلوم جهان از خودشان هیچ گونه تفاوتی قائل نیستند و هر دو آن را ضد حقوق بشر می دانند،در حالی که دفاع کردن یک حق انسانی است اما تجاوز کردن جرم و جنایت محسوب میشود.

مختار سلیمانی
منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار