در ادامه سلسله مباحث و یادداشت‌ها امام حسین علیه السلام هستیم و در یادداشت گذشته در مورد مسئولیت امام حسین در قبال جامعه بشری مطالبی را اشاره کردیم و قصد داریم در این یادداشت حاضر به مسئله کسب شناخت و حقیقت امام حسین مطالبی را بیان کنیم.
کد خبر: ۹۸۹۴۱۰
تاریخ انتشار: ۰۶ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۸:۴۴ 28 August 2021
به گزارش تابناک کردستان، ما در یادداشت گذشته این سخن را بیان کردیم که هیچ کدام از جریان‌ها سیاسی، قومی و فکری نمیتوانند ادعای دفاع از انسانیت را داشته باشند و دلیل آن تقسیم کردن انسان به طبقات و قومیت‌ها مختلف است و هر کدام از آن‌ها به فکر منافع خودشان هستند و برای رسیدن به منافع هر کاری و از هر وسیله‌ای استفاده خواهند کرد.
این جریان‌ها سیاسی در واقع براساس منطق ماکیاولی حرکت خواهند کرد، براساس این منطق رسیدن به هدف مهم و مقدس است و انسان برای دستیابی به هدف باید هر کاری را انجام دهد و مهم نیست که وسیله چه چیزی باشد بلکه آنچه در این منطق مهم تلقی میشود همان رسیدن به هدف است، بنابراین این جریان‌ها هر کاری را انجام می‌دهند تا به آن هدف مورد نظر خودشان دست پیدا کنند و امروز ما این منطق را در جهان جدید مشاهده می‌کنیم که چطور جریان‌ها سیاسی برای ایجاد شور و شوق در جامعه از هیچ تلاش و کوششی دریغ نخواهند کرد و برای آن‌ها هدف آنچنان مهم است که از دروغ گفتن و فریب دادن مردم هم هیچ ترس و وحشتی ندارند و با افتخار هم این کار را انجام می‌دهد.
اگر به وضعیت سیاسی در سطح جامعه خودمان نگاه کنیم مسلما مشاهده خواهیم کرد که جریان‌ها سیاسی چطور به مردم دروغ می‌گویند، چطور مردم را فریب می‌دهند و حتی حاضر هستند از شرافت و کرامت انسان‌ها هم عبور کنند فقط به شرطی که به آن هدف خودشان دست پیدا کنند، چنین جریان‌ها سیاسی انصافا از لحاظ کرامت و شرافت انسانی پوچ و توخالی هستند و به معنای واقعی کلمه نوکر و اسیر هستند و برای ما سوال است که شما جریان‌ها سیاسی که حتی حاضر هستید از کرامت و شرافت انسان‌ها عبور کنید چطور ادعای دفاع از انسانیت دارید؟ شما هنوز اختیار خودتان را به دست هدف‌ها مورد نظر دادید، چطور ادعای دفاع از حقوق انسان را در سطح جهان می‌کنید؟
ما منکر حرکت و ایجاد تغییر در جامعه نیستیم و حتی حاضر خواهیم بود که از جان خودمان هم عبور کنیم، ولی نه قیمت فریب دادن مردم، بلکه ما اعتقاد داریم که حرکت و تغییر برای جامعه و تکامل انسان لازم و ضروری است، ولی نمیتوانیم برای این حرکت هر کاری را انجام دهیم. نمیتوانیم برای حرکت و رسیدن به منافع سیاسی و قومی به مردم دروغ بگوییم و آن‌ها فریب دهیم و یک شور و شوق کاذب را برای جامعه ایجاد کنیم، شور و شوق لازم است، ولی در کنار آن شعور هم مهم است و نباید برای رسیدن به هدف‌ها براساس تغییرات نظام اجتماعی سخن گفت.
امروز این جریان‌ها برای کسب پایگاه اجتماعی در میان مردم متاسفانه حرف‌هایی را بر زیان جاری می‌کنند که آدم واقعا تعجب می‌کنند، بعضی از آن‌ها کار‌ها غیر انسانی را از جمله ازدواج همجنس گرایی را به عنوان حق انسانی در جامعه بیان می‌کنند و صرفا با این هدف جامعه سخنان پوچ و توخالی آن‌ها را باور کنند و بتواند چند نفر انسان را فریب دهد تا لشکر سیاه خودشان را بیشتر نشان دهند.
آن‌ها فکر می‌کنند که هر چه لشکر سیاه خودشان بیشتر شود بهتر میتوان به هدف خودشان برسد در نتیجه با هزاران دروغ و فریب دادن مردم به فکر جمع آوری لشکر سیاه هستند. اما آن‌ها متاسفانه درک نمی‌کنند که اگر مسیر درست و انسانی نباشد با چند نفر که جای خود دارد با چند میلیارد نفر هم نمیتوانند به هدف خودشان دست پیدا کنند و اگر روزی به هدف خودشان برسد با گذشته زمان پوچ بودن و دروغگو بودن ان‌ها برملا خواهد شد.
نمونه آشکار این لشکرکشی در مورد انتخابات شورای اسلامی شهر سنندج بود که بعضی‌ها با هزاران دروغ و افترا و با جمع کردن مردم بر علیه آقای رشیدی قصد داشتند که ایشان در انتخابات شکست بخورد، اما حق بودن هیچ نسبتی با لشکر کسی و دروغ گفتن ندارد و اگر انسان صداقت داشته باشد حتی اگر یک نفر باشد باز پیروزی را کسب می‌کنند و نیازی به دروغ و فریب دادن مردم ندارد.
این مقدمه را از این جهت اشاره کردیم تا روشن شود که جریان‌ها سیاسی و قومی، چون به فکر منافع خودشان هستند و آن را یک هدف مقدس به حساب می‌اورند از هر وسیله‌ای استفاده می‌کنند که این نشانه غلط و اشتباه بودن آنهاست.
اما در کنار جریان‌ها سیاسی و قومی علما و روحانیت قرار دارند که این طبقه هم متاسفانه امروز همانند جریان‌ها سیاسی دچار این مشکل شده اند و از هر گونه وسیله در جهت منافع خودشان استفاده می‌کنند و ما در یادداشت‌ها گذشته در مورد روحانیت اشاره کردیم که آن‌ها جز طبقه عوام جامعه هستند و براساس منافع و شرایط اجتماعی و سیاسی سخن و حرف می‌زنند و هر جا منافع آن‌ها اقتضا کرد شروع به سخن گفتن خواهند کرد و همانند جریان‌ها سیاسی اسیر و زندانی میدان‌ها اجتماعی هستند.
علم و آگاهی روحانیت و قشر علمای نه براساس روح حقیقت جوی انسانی بلکه براساس منافع آن‌ها شکل می‌گیرد و همین مسئله باعث جدایی عوام از خواص میشود، طبقه خواص براساس سیراب کردن روح حقیقت در فطرت انسانی سخن می‌گوید و طبقه عوام براساس منافع و هدف‌ها خودشان سخن خواهند گفت، مشکل روحانیت و علمای اینست که فعال بودن در عرصه‌های اجتماعی را مهم‌تر از حقیقت می‌دانند و از طریق فعال بودن در جامعه میخواهند به منافع خودشان دست پیدا کنند و ما این واقعیت را در جامعه مشاهده می‌کنیم.
نمونه آشکار این ادعا ما توهین به اهل تسنن توسط مداحان یزیدی صفت در روز عاشورای امام حسین بود که روحانیت اهل تسنن یا سکوت می‌کنند و یا در نهایت آن رفتار را محکوم می‌کنند. این مشکل امروز متاسفانه دامن جامعه دانشگاهی هم گرفته است و آن‌ها هم براساس تقسیم بندی سیاسی و قومی سخن و یا حرف میز نند و اگر منافع و شرایط آن‌ها اقتضا کنند مسلما سخن خواهند گفت و همه این مشکلات نشان می‌دهند که هنوز طبقه به ظاهر خواص ما اعم روحانیت و جامعه دانشگاهی مسئله شناخت و حقیقت را درک نکرده اند و حقیقت انسان همیشه براساس روح حقیقت جو شکل می‌گیرد نه براساس منافع و تقسیم بندی سیاسی و قومی.
اما حقیقت در مکتب امام حسین نه براساس تقسیم بندی سیاسی و قومی و نه براساس شرایط و منافع اجتماعی و سیاسی بود بلکه برگرفته از روح حقیقت جوی امام حسین بود که برای ایشان آنچه مهم تلقی میشد سیراب کردن این روح حقیقت جوی بود. اگر امام حسین همانند طبقه خواص ما براساس شرایط و منافع خودشان تصمیم می‌گرفت مسلما شرایط بهتری داشت، اما در مقابل امروز کسی از امام حسین حرفی یا سخنی را نمی‌گفت و نام و شهرت امام حسین از نطفه خفه میشد.
اگر امروز ایشان در سطح جهان نام و شهرت جهانی دارد بخاطر این شهامت و جرات ایشان بود که در برای ناحق ایستاد و از همه منافع سیاسی گذشت کرد صرفا بخاطر این روح حقیقت جوی انسانی خودش.
برای امام حسین اصلا مهم نبود یزید باشد یا کس دیگر بلکه آنچه مهم بود فرا گرفتن وجودش از حقیقت انسانی بود، انصافا امام حسین شاگرد خوبی در مکتب حقیقت بود و در راه جانش را فدای حقیقت کرد و باید ایشان را شهید حقیقت نامید. امام حسین از انسانیت بدون هیچ گونه تقسیم بندی‌ها دفاع کرد و گوهر و ذات انسانی برای ایشان از هر گونه اعراض انسانی مهم‌تر بود، اما امروز متاسفانه طبقه خواص ما اعم روحانیت و جامعه دانشگاهی این نکته را درک نکردند که برای ر سیدن به حقیقت باید از هر چیزی عبور کرد و تقسیم بندی سیاسی و قومی نباید جلوی راه انسان را در ستیابی به حقیقت بگیرد.
امروز روحانیت ما در مورد مسئله عاشورای امام حسین دچار این مشکل هستند که اگر ما در مورد مظلومیت امام حسین عزاداری کنیم پس تکلیف کشته شدن خلیفه دوم و سوم چه میشود؟ اگر یزید در شهید کردن امام حسین دچار جنایت شد، آیا کسانی که خلیفه دوم و سوم را شهید کردند جنایت مرتکب نشده اند؟
اگر ما خودمان پیرو و طرفدار واقعی امام حسین باشیم باید هر گونه جنایت بشری را در کل جهان محکوم کنیم و در مورد کشته شدن خلیفه دوم و سوم اهل تسنن هم عزاداری کنیم، چرا که آن‌ها هم جز یاران پیامبر اسلام بودند و همان رفتار غلط و اشتباه که بر امام حسین متاسفانه انجام شد بر علیه این خلفای اهل تسنن هم انجام شده است و دلیل وجود ندارد بین آن‌ها تقسیم بندی مذهبی قائل باشیم که این گونه رفتار بر خلاف مکتب حسینی است.
مختار سلیمانی
منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار