به گزارش تابناک کردستان، ما در یادداشت قبلی به این نکته اشاره کردیم که جریان اصلاحات باید در قبال جامعه مسئولیت رفتار و عملکرد غلط و اشتباه خودشان در این ۸ سال گذشته باشند. این آقایان در انتخابات ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ از یک نامزد دفاع میکردند و جامعه را به سمت انتخاب نامزد مورد نظر تشویق میکردند و ادعا داشتند وضعیت جامعه در دوران ریاست جمهوری نامزد ما مسلما به نفع مردم خواهد بود و حقوق اهل تسنن و قومیت کرُد مورد توجه قرار خواهد گرفت و در نتیجه جامعه آقای حسن روحانی را انتخاب کرد.
اما امروز وقتی به وضعیت اقتصادی و سیاسی استان و کشور نگاه میکنیم متوجه خواهیم شد که چقدر این آقایان به مردم دروغ گفتند و برای کسب جایگاه سیاسی چگونه مردم را فریب داده اند و جالب اینجاست که امروز به جای اینکه مسئولیت این وضعیت اقتصادی و سیاسی را قبول کنند در مقام دفاع از اهل تسنن و کرُد قرار میگیرند و سنگ اهل تسنن را به سینه میزنند.
متاسفانه وقتی این گونه مفاهیم از جمله"دفاع"، "حقوق"، "اهل تسنن"، "کرُد" که از زبان این آقایان جاری میشود باعث فریب دادن خیلی از مردم میشوند بدون اینکه از این آقایان سوال کنند که امروز چقدر از حقوق اهل تسنن دفاع کردند؟ مسیر آنها چقدر موفق بوده است؟ وضعیت کرُد و اهل تسنن تا امروز به کجا رسیده است؟
اگر این آقایان از حقوق اهل تسنن و قوم کرُد دفاع میکنند باید به این گونه سوالات جواب دهند و در قبال جامعه مسئول رفتار و گفتار خودشان باشند. در واقع یکی از حقوق اهل تسنن و جامعه همین پاسخگو بودن و قبول نتایج رفتار و عملکردها است که جریان اصلاحات تا امروز به خودشان جرات ندادند که این حق و حقوق اهل تسنن و قوم کرُد را بدهند و فقط در ایام انتخابات ظاهر میشوند تا نامزد مورد نظر آنها به کرسی قدرت دست پیدا کنند و بعد از انتخابات هرگز اهل تسنن و قوم کرُد برای هیچ کدام از این آقایان مهم نخواهد بود.
اما قبل از نقد و بررسی عنوان "برخاستن ناتمام" دکتر جلالی زاده باید به یک نکته فلسفی و اجتماعی اشاره کرد و آن داشتن دو مفهوم تحت عنوان"جهان بینی و ایدئولوژی" است و اگر به زبان فلسفه اسلامی بیان کنیم همان حکمت نظری و حکمت عملی است.
جهان بینی یا حکمت نظری یعنی جهان از نظر و نگاه یک انسان چگونه است، به عبارت دیگر یک انسان نسبت به این جهان چه نظری دارد؟ جهان را چگونه میبیند؟ ما قصد نداریم که وارد مفاهیم فلسفی شویم، اما این جهان بینی یا حکمت نظری در مورد وضعیت جامعه و نظام اجتماعی قابل مشاهده است. همه ما جامعه را با نگاهها و جهان بینیهای مختلفی مورد بررسی قرار میدهیم و جریان اصلاحات هم از این قاعده مستثنی نیست. در انتخابات ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ جریان اصلاحات نسبت به وضعیت سیاسی و اقتصادی کشور یک جهان بینی و حکمت نظری داشتند و نسبت به آنها ناراضی بودند و یک نوع فضای تسویه حساب برای دیگر جریانهای سیاسی ایجاد کرده بودند و مقصر اصلی را در انتخاب مدیران نالایق و بی تخصص میدانستند. در واقع اگر از این آقایان در این سالها سوال میکردیم که نظر و بینش شما در مورد جامعه و وضعیت موجود چیست؟، حتما از دردهای اقتصادی، سیاسی، بیکاری و تورم و همچنین مشکلات کسری بودجه و بستن صنایع تولیدی در استان میگفتند و جامعه ایران و کردستان چیزی به جز این حرفها نبود. اگرچه این گونه سخنان واقعیتهای موجود ما در آن دوران بود، اما امروز وضعیت جامعه ما نسبت به ۸ سال گذشته در مورد مشکلات اقتصادی و سیاسی تغییر نکرده است و امروز باید نوبت ماست که از این آقایان اصلاح طلب سوال کنیم و آنها را مورد انتقاد قرار دهیم.
اما بعد از جهان بینی و حکمت نظری نوبت به ایدئولوژی یا حکمت عملی خواهد رسید. وقتی انسان جهان موجود را مورد بررسی قرار داد و از وضعیت فعلی در این جهان احساس رضایت نداشته باشد مسلما به دنبال تغییر وضعیت موجود است و جهان مورد نظر خودش را ایجاد خواهد کرد و برای شکل گیری جهان مورد نظر باید یک سری "بایدها و نبایدها" را در دستور کار خودش قرار بدهد تا جهان و وضعیت ایده ال و آرمانی خودش را ایجاد کند. به عبارت دیگر انسان نباید همیشه در جنبه نظری توقف کند بلکه بعد از اینکه به معرفت و شناخت نسبت به یک موضوع دست پیدا کرد باید در مرحله بعدی برای تغییر شرایط وارد حکمت عملی شود و از وضعیت فعلی به وضعیت مورد نظر خودش حرکت کند.
در مورد جریان اصلاحات هم همین مسئله صادق بود. وقتی این آقایان در ۸ سال گذشته جامعه و وضعیت آن را مورد بررسی قرار دادند و از این شرایط احساس نارضایتی میکردند و جریان اصلاحات جامعه مورد نظر و آرمانی خودش را داشت و به فکر شکل گیری آن وضعیت بودند و برای آن برنامهها و "بایدها و نبایدها" زیادی را داشتند و یکی از این برنامهها تشویق مردم برای انتخاب کردن نامزد آنها در انتخابات بود، اگرچه رسیدن به وضعیت آرمانی امکان پذیر است، اما رسیدن به آن نیاز به جهان بینی یا حکمت نظری جامع و کاملی را دارد که جریان اصلاحات چنین جهان بینی را نداشتند.
داشتن جهان بینی کامل نیاز به درک واقعی از جامعه دارد که این درک باید بدون دشمنی و کینه با دیگر جریانهای سیاسی باشد، اما جریان اصلاحات برای کسب قدرت در انتخابات از هیچ کوشش و تلاشی دریغ نکرد و از همه وسایل و ابزارهای موجود استفاده کرد تا به هدف خودشان برسد. وقتی انسان برای رسیدن به هدف از همه ابزارها استفاده میکند مسلما از جهان بینی کامل بی بهره خواهد شد. جهان بینی به دنبال رسیدن به هدف نیست بلکه میخواهد جامعه را "آن طوری که هست مورد بررسی قرار دهد، نه آن طوری من میخواهم". وقتی ما میگوییم که "جامعه آن طوری که هست" یعنی باید واقعیتها را بصورت کامل شناخت و حتی اگر این واقعیتها به نفع ما نبود باید در بررسی کردن جامعه مدنظر قرار گیرد.
جهان بینی جریان اصلاحات ناقص بود و فقط واقعیتهایی را قبول میکرد که به نفع خودش باشد و مابقیه واقعیتهای که به نفع آنها نبود از نظر و بررسی دور میکردند به همین دلیل جهان بینی آنها اشتباه و غلط بود و وقتی جهان بینی اشتباه باشد مسلما ایدئولوژی یا حکمت عملی هم اشتباه خواهد بود، زیرا حکمت عملی به دنبال یک جهان بینی میآید و جهان بینی هر شکلی داشته باشد مسلما حکمت عملی هم همین شکل را خواهد داشت به همین دلیل امروز جریان اصلاحات در سطح کشوری و استانی از لحاظ تئوری و عملی شکست خوردند و هر گونه تلاش و کوششی را انجام میدهند تا این شکست بزرگ را با عناوین مختلفی مخفی کنند.
اما هر انسانی وقتی برای جامعه مسیری را مشخص میکنند باید نسبت به نتایج آن مسیر مسئولیت پذیر باشد و به جای فرار کردن از وضعیت موجود شهامت توبه کردن را داشته باشند. اما جریان اصلاحات به جای توبه کردن از عناوین مختلفی از جمله"تغییرات اجتماعی" استفاده میکنند تا ناکامی و شکست خودشان را توجیه کنند، اما باید از جریان اصلاحات سوال کرد که چطوری شرایط اجتماعی تغییر کرد؟ شما که قدرت سیاسی را در اختیار داشتید پس این تغییرات اجتماعی از کجا آمد؟ اگر تغییرات اجتماعی صورت گرفته پس چرا شما هنوز بر مسیر گذشته تاکید دارید؟ چرا تغییرات اجتماعی شامل شما نمیشود؟ وقتی جهان بینی یا حکمت نظری انسان و مکاتب ناقص باشند و واقعیت موجود را بصورت کامل بررسی نکنند و فقط بصورت گزینشی و انتخابی واقعیتهای موجود جامعه را بررسی کنند مسلما شکست در حکمت عملی رخ خواهد داد و راه حل آن تکرار مسیر گذشته نیست بلکه انتخاب مسیر جدید براساس جهان بینی کامل خواهد بود، اما جریان اصلاحات امروز برای فریب دادن افکار جامعه مسئله اجماع سازی و دفاع از حقوق اهل تسنن را و اقوام مختلف کشور را مطرح میکنند. این عناوین نشان میدهد که جریان اصلاحات از روز اول به این مسائل توجه نمیکردند و امروز این گونه مسائل برای آنها مهم شده است. به عبارت دیگر جریان اصلاحات نزدیک به ۲۰ سال مردم را فریب دادند و بعد از این مدت دوباره جریان اصلاحات به قصد فریب دادن مردم این گونه مسائل را مطرح میکنند.
یکی از این مفاهیم که جریان اصلاحات در استان کردستان مردم را فریب دادند دفاع از اهل تسنن و قوم کرُد است. دکتر جلالی زاده در مصاحبه خودشان موضوع "برخاستن ناتمام" مطرح کردند که جریان اصلاحات در اجماع سازی خودشان نباید از اهل تسنن و قوم کرُد غافل باشند، زیرا اهل تسنن نزدیک به ۱۰ میلیون نفر جمعیت دارند و در انتخابات نزدیک به ۶ میلیون رای میتوانند داشته باشند و در پیروزی یا شکست نامزدهای تاثیر فوق العادهای خواهند داشت و باید مورد توجه جریانهای سیاسی کشور قرار بگیرد.
ما به عنوان اهل تسنن خیلی احساس افتخار میکنیم که در انتخابات کشور تاثیرگذار هستیم، ولی عقیده داریم که نباید از اهل تسنن در انتخابات کشور سوءاستفاده شود و جریان اصلاحات و در راس آن دکتر جلالی زاده در این چند سال گذشته از اهل تسنن در جهت منافع جناحی خودشان از اهل تسنن استفاده ابزاری کرده اند و تا امروز هم با عنوان دفاع از اهل تسنن برای خودش و جریان اصلاحات یک پناهگاه مطمئن سیاسی و اجتماعی درست کرده اند و هر وقت منافع آنها اقتضا کنند پرچم دفاع از اهل تسنن را در دستان خودشان میگیرند.
اما مبنای دفاع از اهل تسنن بخاطر وظیفه شخصی یا درونی دکتر جلالی زاده نیست بلکه، چون اهل تسنن در انتخابات کشور تاثیر دارد باید از اهل تسنن دفاع کرد و اگر اهل تسنن در انتخابات تاثیر نداشت مسلما از لحاظ عقلی دلیلی وجود نخواهد نداشت که از منافع اهل تسنن دفاع کنند، در حالی که دفاع از اهل تسنن نباید بخاطر تاثیر داشتن در انتخابات کشور باشد بلکه باید به عنوان وظیفه درونی و شخصی و احساس مسئولیت در قبال اهل تسنن باشد.
ما در یادداشت قبلی اشاره کردیم که شهید استاد شیخ الاسلام به معنای واقعی کلمه از اهل تسنن دفاع کرد و دلیل ایشان برای اینکار تاثیر داشتن اهل تسنن در انتخابا کشور نبود بلکه استاد شیخ الاسلام دفاع از اهل تسنن را به عنوان یک وظیفه و احساس مسئولیت در قبال اهل تسنن میدانست بدون اینکه اهل تسنن در انتخاب شدن ایشان به عنوان نماینده خبرگان تاثیری داشته باشد.
نباید فراموش کرد استاد شیخ الاسلام نماینده مردم استان کردستان در مجلس خبرگان رهبری بود نه نماینده اهل تسنن کشور در مجلس خبرگان. استاد شیخ الاسلام فقط نماینده استان کردستان در مجلس خبرگان رهبری بودند، ولی هر کجا به اهل تسنن توهین میشد انصافا از اهل تسنن دفاع میکرد بدون اینکه اهل تسنن فلان استان در انتخاب ایشان در مجلس خبرگان رهبری تاثیری داشته باشد. ما به ایشان افتخار میکنیم که دفاع از اهل تسنن را بیرون از جریانهای سیاسی نگاه میکرد و هیچ وقت تاثیر داشتن یا نداشتن اهل تسنن در انتخابات کشور برای استاد شیخ الاسلام مبنا و ملاک نبود بلکه احساس مسئولیت در قبال اهل تسنن تنها مبنایی برای استاد شیخ الاسلام بود.
بنده به عنوان یک فرد اهل تسنن در استان کردستان به جریان اصلاحات و دکتر جلالی زاده برای دفاع از اهل تسنن نیازی ندارم بلکه اهل تسنن به استاد شیخ الاسلام نیاز دارند که همیشه برای دفاع از اهل تسنن در خط مقدم بودند و هیچ وقت منافع سیاسی را در دفاع از اهل تسنن مبنا قرار نمیدهد، اما جریان اصلاحات و دکتر جلالی زاده صرفا در ایام انتخابات پرچم دفاع از اهل تسنن را بلند میکنند و بعد از انتخابات خبری از دفاع کردن از اهل تسنن نیست چرا؟ دلیل آن خیلی ساده است. وقتی دفاع از اهل تسنن بخاطر تاثیر داشتن در انتخابات باشد مسلما بعد از انتخابات دلیل عقلی وجود ندارد که همچنان از اهل تسنن دفاع کنند، به عبارت دیگر وقتی علت از بین رفت مسلما معلول هم از بین خواهد رفت. علت دفاع از اهل تسنن بخاطر تاثیر داشتن آنها در انتخابات است و وقتی این علت تمام شد دیگر دفاع از اهل تسنن هیچ پایه و اساس عقلی پیدا نخواهد کرد.
اما نکته دیگر در مورد "برخاستن ناتمام" دکتر جلالی زاده اینست که ایشان عقیده دارد که در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی پست مشاور اهل تسنن حذف شده است و این نشان میدهند که دکتر جلالی زاده اعتراف میکند که اهل تسنن برای حسن روحانی مهم نبود، ولی سوال اینجاست که چرا دکتر جلالی زاده همچنان به مسیر گذشته تاکید میکند؟ خیلی از اصلاح طلبان در جواب میگویند که مسیر دیگری وجود ندارد و آینده همه ما در گرو اصلاحات است. جواب این آقایان متاسفانه از پایه و اساس محکمی برخوردار نیست و بیشتر بخاطر زندانی شدن این آقایان در چنگال نفس و میل است که این گونه جواب میدهند.
انسان اگر مسیری را انتخاب کرد، ولی موفق نشد باید مسیر دیگری را انتخاب کنند نه اینکه بگوید هیچ مسیر دیگری وجود ندارد به جز مسیر اصلاحات. ما به این آقایان میگوییم که مسیر دیگری وجود دارد و آن خدمت کردن به مردم و پشت کردن به فریب و دروغ گفتن است. مسیری که استاد شیخ الاسلام رفت انصافا مسیر درست و صحیح بود و امروز استاد شیخ الاسلام به جای اینکه قاعده و در راس اهرم باشد متاسفانه استثنا است. مسیر استاد شیخ الاسلام صداقت داشتن با مردم و دفاع از اهل تسنن بدون اینکه منافع سیاسی و جناحی داشته باشد و ما امروز این مسیر را جز استثنا قرار دادیم و قاعده جامعه دروغ گفتن و فریب دادن مردم برای رسیدن به منافع سیاسی و جناحی است.
اما به عنوان سخن آخر باید اشاره کرد که ما هم عقیده داریم باید از حقوق اهل تسنن و قوم کرُد دفاع کرد، ولی این کار باید توسط جریانهای اسلامی و انقلابی انجام شود نه جریانها سیاسی، زیرا این جریانها سیاسی براساس شرایط و منافع خودشان از اهل تسنن دفاع میکنند و بعد از اینکه منافع آنها تامین شد دیگر لازم نیست از اهل تسنن دفاع کنند و نمونه بارز این ادعا جریان اصلاحات و دکتر جلالی زاده است. جریان اصلاحات و دکتر جلالی زاده به جای فریب دادن و سوءاستفاده از اهل تسنن باید مسیر دیگری که همان مسیر استاد شیخ الاسلام است انتخاب کنند و براداران و خواهران اهل تسنن به جای اینکه در دام جریان اصلاحات اسیر شوند و تابع شرایط سیاسی و اجتماعی باشند باید براساس مسیر شهید استاد شیخ الاسلام از نظام اسلامی و اهل تسنن دفاع کنند.