به گزارش تابناک کردستان، امروز بعضی از روحانیون ما متاسفانه همه چیز را در رسیدن به هدف میدانند و این تصور اشتباه و غلط نتایج منفی برای جامعه در پی داشته است و مهمترین نتیجه این نگاه غلط و اشتباه اینست که مسائل نه از لحاظ ذات و فطرت بلکه از لحاظ دسترسی به منافع مادی نگاه میکنند که این باعث شده است که روحانیون جایگاه و نفوذ اجتماعی خودشان را از دست بدهند و افراد جامعه کمتر کسی به سخنان و حرفها این قشر از روحانیون ایمان و باور داشته باشند.
همچنان در یادداشت قبلی اشاره کردیم استاد شیخ الاسلام با مردم نه از طریق زبان بلکه با قلب و روح الهی سخن میگفت و همین صداقت و راستگویی استاد شیخ الاسلام باعث شده بود که جامعه تا امروز نام و یاد ایشان را فراموش نکنند. سخن گفتن با زبان یک معنای دیگر دارد و سخن گفتن با دل و قلب هم معنای خودش را دارد و انسانی که با قلب و دل با مردم سخن میگویند تاثیر گذاری و نفوذ زیادی را در جامعه ایجاد میکنند و دلیل آن همان منشا روح حقیقت جویی و الهی در وجود انسان است.
استاد شیخ الاسلام، چون حرفها خودش را با قلب و دل بیان میکرد و رنگ و بوی الهی داشت و، چون وجدان جامعه را بیدار میکرد از قدرت و نفوذ زیادی برخوردار بود، اما امروز روحانیون ما متاسفانه فکر میکنند که هر چقدر با زبان سخن بگویند میتوانند تاثیر گذار باشند. در حالی که زبان صرفا برای رسیدن به منافع مادی کاربرد دارد و قلب و دل برای نفوذ در وجود انسان میتوان کاربرد داشته باشد.
زبان، چون برای رسیدن به منافع مادی کاربرد دارد پس براساس تغییرات نظام اجتماعی حرکت میکنند در حالی که قلب و دل برای بیدار کردن وجدان جامعه است و تغییرات نظام اجتماعی هیچ مبنایی برای قلب و دل ایجاد نمیکنند. اما استاد شیخ الاسلام نه فقط با روحانیون تفاوت داشت بلکه با مابقیه شخصیت سیاسی و قومی هم متفاوت بود و دلیل آن در انسان شناسانه استاد شیخ الاسلام بود.
استاد شیخ الاسلام بین انسانها از لحاظ مادی تفاوتی قائل نبودند بلکه اعتقاد داشتند که باید از همه انسانها بدون تفاوتها عرضی دفاع و حمایت کرد و ایشان انصافا در این مورد نمونه بود. از طرف دیگر استاد شیخ الاسلام اسیر دنیای سیاست و اربابان قدرت نشد و این مسئله خیلی مهم و با ارزش است؛ زیرا امروز مدیران و مسئولان ما دچار این اشتباه شده اند و همه چیز را فدای قدرت و سیاست میکنند در حالی که برای استاد شیخ الاسلام فقط برای یک چیز که همان خدمت به مردم و جامعه است همه چیز را فدا کنند و ایشان حتی جانش را فدای آگاهی و شناخت جامعه و عالم بشریت کرد.
این مقدمه از این جهت اشاره کردیم که امروز منافق بودن در دنیای سیاست یک ارزش شده است و بعضی از این آقایان با منافق بودن ژست میگیرند و آن را نماد انسان زیرک و با هوش معرفی میکنند. نمونه بارز این سخن ما جناب آقای دکتر جلالی زاده است که همین چند روز گذشته با اهالی وزارت ارشاد و فرهنگ دولت آقای رییسی دیدار کردند و باز ژست مدافع قوم کرُد را گرفتند.
ما هنوز دروغ گفتنها و فریب دادنها ایشان و تیم همراه او در ۸ سال گذشته را فراموش نکردیم که چطور جامعه و مردم را فریب دادند و امروز برای فریب دادن دوباره مردم و همچنین ایجاد یک نوع فراموشی در اذهان جامعه بار دیگر پرچم دروغین مدافع از حقوق قوم کرُد را در دستان خودش گرفته است و ادعای فرهنگ و هویت ایرانی را دارند.
اگر فرهنگ برای شما مهم بود، چرا از خودتان شروع نمیکنید؟ چرا فرهنگ دروغ و نیرنگ بازی خودتان را اصلاح نمیکنید؟ چرا از فرهنگ غلط و اشتباه خودتان توبه نمیکنید و فقط برای یک بار دست از این منافق بازی خودت بر نمیدارید؟ ما در یادداشتها گذشته اشاره کردیم که این آقایان کل غم و اندوه خودشان در تامین منافع جناح و سیاسی خودشان هست؛ چطور میتوانند ادعای دفاع از منافع قوم کرُد را داشته باشند؟
متاسفانه امثال دکتر جلالی زاده دچار از خود بیگانگی شده است و خودش را نوکر و اسیر تمام و کامل دنیای سیاست و اربابان قدرت کرده است و دلیل آن اینست که ایشان غرق در دریا کیثف سیاست شده است و امروز به جای اینکه از دریا کیثف خودش را نجات دهد متاسفانه بیشتر غرق میشود و تصور ایشان اینست که، چون جایگاه و نفوذ اجتماعی خودش را از دست داده است حداقل در این دنیای سیاست بتواند برای خودش جایگاهی را کسب کنند.
از طرف دیگر دنیای سیاست انصافا برای انسان کوچک و بی ارزش مثل دکتر جلالی زاده است و همچنین به نوکرها و اسیرها مثل ایشان افتخار میکنند؛ زیرا انسان عاقل و فهیم و همچنین انسانی که دارای روح الهی و انسانیت داشته باشد هیچ وقت نوکر و اسیر دنیای سیاست نمیشود.
ما منکر فعال بودن و مشارکت در دنیای سیاست نیستیم، ولی اعتقاد داریم که باید این دنیای در اختیار انسانهایی باشد که وجود و درون بزرگی داشته باشد و نمونه آن شهید استاد شیخ الاسلام بود. اگر دکتر جلالی زاده آن نفوذ و جایگاه اجتماعی و سیاسی استاد شیخ الاسلام را داشته بود انصافا بیشتر از امروز نوکری میکرد، ولی استاد شیخ الاسلام در برابر این ارباب قدرت و سیاست ایستادگی کرد و فقط به مردم و جامعه فکر میکرد.
آیا دکتر جلالی زاده به مردم فکر میکنند؟ آیا در مشکلات و دروغها خودش که به مردم گفته بود میاندیشد؟ جواب این همه سوالات منفی است و دلیل آن اینست که ایشان انسانیت خودش را از دست داده است و اختیار و عنصر فاعل بودن را به اربابان قدرت و سیاست تحویل داده است و برای ایشان فقط نوکر بودن مهم است و حتی جامعه و مردم را فدای منافع قدرت و سیاسی خودش خواهند کرد.
ما در طول این ۸ سال شاهد بودیم که چطور با دروغها خودش مردم و جامعه را فدای آن منافع قدرت و سیاسی میکرد و امروز چطور به خودش اجازه میدهد که ادعای دفاع از قوم کرُد را بکند؟ کسی که وجودش از انسانیت و روح الهی خالی است چطور میتواند به او اعتماد کرد؟ انسانی حتی شرافت و انسانیت را نه برای مردم و بشریت بلکه برای سیراب کردن نفس قدرت و سیاسی خودش فدا کرده است، چطور پرچم دفاع از قوم کرُد را برداشته است؟
چنین انسانی خودش نیاز به کمک و حمایت دیگران دارد که از بدبختی و بی آبروری نجات پیدا کنند، ولی امروز همین انسانها بی ارزش به دنبال دفاع از قوم کرُد هستند. استاد شیخ الاسلام جانش را فدای مردم کرد و یک لحظه به فکر کسب قدرت و حفظ آن نبود، با وجود اینکه ایشان نماینده مردم در مجلس خبرگان رهبری بودند و همه تصور میکردند که استاد از مقام و جایگاه خودش سوءاستفاده میکنند، اما شخصیت انسانی و الهی بودن ایشان اجازه چنین کاری را نمیداد.
استاد از جایگاه خودش نه سوءاستفاده کرد، ولی به نفع خودش و خانواده، بلکه به نفع مردم و جامعه از این جایگاه استفاده میکرد و مشکلات اداری جامعه را به دلیل بی لیاقتی مدیران انجام میداد. اما دکتر جلالی زاده چکار کرد؟ از نفوذ ناچیز و بی ارزش خودش که بیشتر از طریق فریب دادن و دروغ گفتن به مردم کسب کرده بود برای منافع خودش و دوستان عزیزش سوءاستفاده میکرد و گرنه آقای جلالی زاده خودش میدانست که جایگاه و نفوذ اجتماعی زیادی ندارد.
امروز حق بودن استاد شیخ الاسلام و باطل بودن و همچنین دروغین بودن دکتر جلالی زاده برای همگان آشکار است و دلیل آن اینست که هر کس به مردم و جامعه پشت کند عاقبت دکتر جلالی زاده را خواهند داشت و هر کس به مردم و جامعه خدمت کنند و حتی اگر در این راه مقدس جانش را فدا کنند همچنان نام و یاد ایشان از دل و قلب مردم پاک نخواهد شد و نمونه این ادعای ما شهید بزرگوار استاد شیخ الاسلام است که امروز بعد از گذشت ۱۲ سال از شهاد ایشان جامعه نام و یاد ایشان گرامی میدارد. انصافا شهیدان زنده هستند و مردگان همان انسانهای هستند که از لحاظ فیزیک زنده، ولی از لحاظ انسانیت و روح الهی مرده به حساب میآیند و دکتر جلالی زاده برای جامعه یک مرده چیز دیگر نخواهد بود.
مختار سلیمانی