یکی از مسائل مهم جوامع بشری به ویژه جامعه ما،مسئله ازدواج و تشکیل خانواده است. در این خصوص مطالب زیادی از طرف دوستان چه موافقان و چه مخالفان بیان شده است و هر کدام دلایل خاص خودشان را بیان می کنند.
کد خبر: ۹۲۵۰۴۲
تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۳۹۹ - ۲۲:۰۸ 17 December 2020
موافقان ازدواج کردن زمینه ای برای رشد و تکامل انسان می دانند و که طرفین چه مرد و زن از طریق ازدواج کردن شخصیت درونی اعم از روحی و روانی و شخصیت بیرونی از جمله ایجاد شخصیت مستقل و اجتماعی پیدا می کنند ولی در مقابل مخالفان ازدواج می گویند ازدواج کردن به عنوان خرید و فروش و معامله می دانند که مرد از این طریق زن را به خدمت خودش می گیرند،اگرچه این سخن برای جوامع غربی صادق و درست است،زیرا در آن فرهنگ هنوز حیوانیت انسان تبدیل به انسانیت انسان نشده است و نظام حقوقی خانواده در فرهنگ براساس فطرت انسانی شکل نگرفته بلکه بیشتر به بر اساس نظام تولیدی و اقتصادی بنا شده است.
به عبارت دیگر حقوق زن در آنجا مبتنی بر مقدار فعالیت زن در نظام اقتصادی قرار دارد و اگر زن میخواهد شخصیت همانند مرد را داشته باشد باید مثل مرد در نظام اقتصادی فعالیت کنند. در واقع مرد و زن در مقابل یکدیگر قرار می گیرد و به عنوان دو رقیب و دشمن به یکدیگر نگاه می کنند و برای سرکوب یکدیگر از هیچ تلاش و کوششی دریغ نخواهند کرد.اگر خوب توجه کنیم نظام حقوقی زن که در غرب ایجاد شده است به زنان می گویند که مبنا حقوق و امتیازات شما براساس تلاش و مبارزه شما در میدان اجتماعی و سیاسی است و برای گرفتن حقوق خودتان باید مبارزه و رقابت کرد و هیچ حقوقی بصورت ذاتی برای زنان قائل نیستند و هر چه در این نظام حقوقی وجود دارد توسط میدان اجتماعی و سیاست تولید میشود و این میدان هر روز در اختیار صاحبان قدرت و ثروت قرار دارد که براساس منافع خودشان نظام حقوقی زن را تعریف می کنند،بنابراین زنان اگر دنبال نظام حقوقی هستند باید در میدان فعال باشند تا بتوانند نظام حقوقی و حق خودشان را برای دیگران اثبات کنند.
نکته جالب اینجاست که نظام حقوقی زنان در فرهنگ غرب هنوز برای دیگران اثبات نشده است و هر روز باید منتظر باشند تا ببینند میدان اجتماعی در اختیار چه کسانی هستند و زنان هم برای آن افراد حقوق خودشان از طریق مبارزه و رقابت اثبات کنند. در جامعه ما متاسفانه این مباحث را مورد توجه قرار نمی دهند و فقط می گویند در دنیای غرب زنان رییس جمهور میشوند،زنان ها نخست وزیر میشوند،اما و هزاران اما دیگر به این نکته توجه نمی کنند که رییس جمهور شدن فلان زن به عنوان حق ذاتی و انسانی برای زنان تعریف شده است یا از طریق مبارزه و رقابت با دیگران این حق را بدست آوردند؟به عبارت دیگر این زنان از ابتدای این حق و حقوق را داشتند یا این حقوق را برای دیگران اثبات کرده اند؟ ما هم عقیده داریم که زنان باید در میدان ها اجتماعی فعالیت کنند ولی نه بخاطر اثبات نظام حقوقی خودشان،بلکه برای رسیدن به حقوق و شرافت انسانی.
مایه تاسف است که جامعه ما در مورد این گونه مسائل با دید عاشقانه به دنیای غرب نگاه می کنند و آن را نتیجه نظام انسانی و حقوق بشر دنیای غرب می دانند،در حالی که حقوق بشر دنیای غرب هنوز برای حیوانیت انسان بیشتر کاربرد دارد تا برای انسانیت انسان. در دنیای غرب انسان از جنبه های مشترک بین خودش و حیوان بیشتر حرکت نکرده است و انسان را فقط یک حیوان می دانند که همانند مابقیه حیوانات باید زندگی کرد. همانند حیوانات باید دنبال عیش و نوش خودش باشد و برای این انسان مهم نیست که چه نقشی در میدان اجتماعی باید بر عهده بگیرد،بلکه باید در میدان اجتماعی باید برای اثبات نظام حقوقی خودش مبارزه کنند و معنای واقعی انسانیت را نمی توانند درک کنند حتی ازدواج کردن هم بیشتر برای لذت های جنسی و خوش گذارانی حیوانی در نظر می گیرند،اصلا هدف از ازدواج در این فرهنگ تولید مثل است،یعنی کاری که مابقیه حیوانات بخاطر غریزه انجام می دهند و توجهی به دیگر جنبه ها این مسئله ندارند.
اما در فرهنگ اسلام زن و مرد در مقابل یکدیگر قرار ندارند و هیچ کدام برای حقوق و حق ذاتی خودشان مبارزه و رقابت نمی کنند بلکه هر دو از لحاظ ذاتی نظام حقوق اثبات شده ای دارند که طرفین به یکدیگر احترام می گذارند. زن و مرد نظام حقوقی خودشان در فرهنگ اسلامی از میدان ها سیاست و اجتماعی که هر روز در اختیار یک عده ای از افراد هستند اخذ نخواهند کرد،بلکه این نظام حقوقی بصورت ذاتی و فطرت به آنها داده شده است. زنان در فرهنگ اسلامی براساس مقدار تولید در نظام اقتصادی به آنها حقوق و امتیاز نمی دهند بلکه براساس فطرت و توانایی های ذاتی خودشان حقوق و پاداش دریافت خواهند کرد.
اما در غرب زنان باید بیشتر از توانایی ذاتی خودشان تلاش و کوشش کنند تا همانند مردان از امتیاز و حقوق مساوی برخوردار شوند و اسم این نظام حقوقی را برابری بین زن و مرد گذاشتند. متاسفانه این عنوان خیلی از جوانان ما را فریب داده است و توجه نمی کنند که برابری بین زن و مرد در فرهنگ غرب بصورت ذاتی نیست،بلکه براساس تلاش ها و کوشش ها بین طرفین است و زنان باید همانند مردان تلاش کنند و اصولا نظام برده داری بصورت مدرن و زیر پوشش برابری زن و مرد در فرهنگ غرب در حال اجرا است. اما زنان در فرهنگ اسلامی مجبور به تلاش و کوشش بیشتر از حد خودشان نیستند و نیازی ندارند که در مقابل مردان قرار بگیرند بلکه زن و مرد در کنار هم هستند و هیچ کدام برتری مطلق ندارند. ما عقیده داریم زنان و مردان در فرهنگ اسلامی برتری نسبی دارند نه برتری مطلق. برتری نسبی به این معناست که در مواردی زنان از مردان از عهده فلان کار بر می آیند که در مقابل مردان هم در مواردی از عهده کارهای بر می آیند که زنان نمیتوانند. اگر ما می گوییم "زنان نمی توانند" منظور ما این نیست که زنان تلاش می کنند ولی موافق نمیشوند،بلکه منظور ما اینست که زنان در این گونه موارد لازم نیست بیشتر از توانای هایی خودشان تلاش و کوشش کنند ولی در مواردی دیگر زنان میتوانند براساس توانایی خودشان استفاده کنند. برتری نسبی در مسئله ازدواج در فرهنگ اسلامی باعث بسته شدن هر گونه سلطه و سرکوب را از طرفین سلب کرده است،زیرا طرفین در موقعی سلطه و سرکوب می کنند که دست بالا و یا برتری مطلق را داشته باشند،اما در موقعی که برتری نسبی حاکم است نمیتواند چنین سلطه ای را داشته باشند،زیرا هر گونه سلطه در فرهنگ اسلامی باعث ناقص شدن زندگی طرفین خواهد شد. در فرهنگ غرب ازدواج کردن در یک ترازوی نابرابر که کفه ی آن به نفع مردان در حال جریان است صورت می گیرد و آن برتری مطلق مردان در این فرهنگ است.این برتری مطلق نتیجه عدم نگاه و عقیده فرهنگ غرب به انسان براساس فطرت است. تا موقعی غرب این مسیر را طی کنند زنان در این گونه جوامع باید هر روز برای اثبات حقوق خودشان مبارزه و تلاش کنند و بیشتر از توانای هایی خودشان کار کنند تا حقوق و امتیاز برابر با مردان را داشته باشند.
مختار سلیمانی
منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار